آخرین روزایی که تو دل مامانی بودی
سلام گلم امروز که دارم برات این خاطره رو می نویسم تو 20 روزه ای. روز 12 دی ماه یک روز قبل از وقتی که دکتر بهم داده بود با بابایی و ننه جون رفتیم دکتر چون دکتر گفته بود 13ام بیام بیمارستان اما من دردی نداشتم. دکتر هنوز قاطعانه میگفت فردا برو بیمارستان و بستری شو معاینه و سونوگرافی هم نکرد بابایی به پیشنهاد دکتر همون شب رفت و برای فرداش از بیمارستان وقت بستری گرفت. فردا صبحش با بابایی و مامان جون رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتیم مامای شیفت گفت چون دکتر گفته لگن یه کم مشکل داره احتمالا سزارین بشی منم که دیدم بدون معاینه اینو میگه ترسیدم به دکتر زنگ زدم گفتم نوار قلب خوب بوده منم درد ندارم چند روز دیگه میتونم صبر کنم اونم گقت حداکثر یک...