در انتظار اومدنت
سلام به تنها دخمل مامان
خوبی خانم خانما شرمنده خیلی وقته برات مطلب نذاشتم فکر کنم بعد اومدن بابایی شاید چون بیشتر خونه ام اونجا هم چون مودم کامپیوترم سوخته به اینترنت دسترسی ندارم.
خب بگذریم تو این چند هفته کار به خصوصی انجام ندادم چون سر کار که نمیرم خونه هم کار زیادی ندارم جز اینکه وقتی بابایی از سر کار خسته و کوفته اومد گیر میدم فکر کنم تو این مدت خیلی اذیتش کردم آخه هم من تو خونه بی کارمو حوصله ام سر میره و هم اون کارش بیشتر شده .
البته بابایی بعد از ماموریت 20 روزه اش 20 روز استراحت داره اما اون که نمیتونه بیکار باشه ما مدتیه که شروع به ساخت خونه کردیم بیشتر بابا میره سر ساختمان تا به زودتر ساخته شدن خونه کمک کنه اعتراف میکنم که کار واقعا سختیه این چند روزه که دستای بابایی بدجوری زخم شده گاهی که بهش گیر میدم که چرا دیر میای وقتی اون با ناراحتی ازم عذرخواهی میکنه از دستای زحمتکشش خجالت میکشم و از خودم بدم میاد اما شاید از عوارض بارداریه که من اینقدر زودرنجتر و حساستر شدم.
البته بابایی خیلی اصرار داره منو بیاره خونه مامان جون تا تنها نباشم اما خودم تو خونه راحت ترم.
گاهی اوقات روزا میرم سراغ سیسمونی تو لباسای خوشگلتو می بینم و عروسکاتو بردارم برا خودم عالمی دارم اما راستش دیگه کم کم حوصله ام سر میره چون از بیکاری بدم میاد حالم برای انجام دادن خیلی کارا مناسب نیست پس بهتره یه خرده بجنبی که حسابی منتظرتیم.
راستی جواب آزمایش قندم خدا رو شکر خوب بود.دکتر گفته بوده یه نوار قلب هم ازت بگیریم پنج شنبه هفته پیش احساس کردم حرکتت کم شده نکران شدیم منو مامان جون و بابایی رفتیم بیمارستان نوار قلبتو گرفتیم خدا رو شکر خوب بود اما بابایی حسابی برات ترسیده بود.
امیدوارم تمام نی نی ها به سلامتی به دنیا بیان و خدا اونا رو فرزند صالح مامان و باباشون قرار بده و خدا شما رو هم فرزند صالح و سالمی برای ما قرار بده انشاالله.