آخرین روز مدرسه
سلام گل مامان
می خوام یه اقراری بکنم برعکس چیزی که اکثر دانش آموزان فکر میکنن گاهی اوقات معلم بودن سخت تر از دانش آموز بودنه.
همیشه باید با آمادگی قبلی بری مدرسه مخصوصا برای رشته ما که هر سال کتابا عوض میشن و نرم افزارای جدید رو باید آموزش بدی.
علاوه بر اون باید مواظب حرف و رفتارات باشی هوای دانش آموزاتم داشته باشی که بالاخره هر کدوم یه روحیه ای دارن گرچه آخرشم مطمئنا نمیتونی همه رو راضی کنی.
من با این که تا حدودی سخت گیرم اما سعی میکنم خوش برخورد باشم و هر از گاهی به نسبت ظرفیت کلاس با بچه ها شوخی میکنم اما تقریبا با برخوردای اولیه بهشون میفهمونم که اگر درسمو جدی نگیرن احتمالا توی دردسر میفتن.
امروز احتمالا آخرین روزی بود که توی این سال تحصیلی مدرسه میرفتم چند تا کار عقب مونده داشتم که باید انجام میدادم خدا رو شکر که وقتم برکت داشت و کارامو انجام دادم.
هنوز نرفته دلم برای مدرسه تنگ شده با قسمت اول نوشتم میخواستم بگم بعضی وقتا اصلا حوصله مدرسه رو ندارم اما واقعیت اینه که واقعا کارمو دوست دارم با تمام سختی هایی که تا معلم نباشی درکش نمیکنی.
بعضیا به خاطر تعطیلی تابستونا معلمی رو شغل راحتی میدونن اما به نظر من اگر این تعطیلی نبود خیلی از معلما 30 سال دوام نمی آوردن فقط در همین حد بگم که همون کسانی که چنین ادعایی دارن اگر قرار باشه با فقط با یه بچه خودشون که هر جور دوست دارنم میتونن باهاش برخورد کنن یه هفته سر درساشون سر و کله بزنن دیوونه میشن.
اما من روحیه خودمو میشناسم میدونم آدمی نیستم که بتونم با کارای خونه خودمو سرگرم کنم و همش حوصلم سر میره به خاطر همین همون اول ازدواجمون با بابایی شرط کردم که حتما سرکار میرم اونم قبول کرد. البته همیشه سعی میکنم به خودم یادآوری کنم که همسرداری و خانه داری مهمترین و مقدس ترین شغل منه و این کارم هم برای اوقات فراغته.
انشالله خدا خودش به همه معلما کمک کنه کاری که شغل انبیاست رو به خوبی انجام بدن و عاقبت بخیر بشن.
مخصوصا تمام معلم های خودم که بر گردن من حق بزرگی دارن.