عارفه الساداتعارفه السادات، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای دختر گلم

ماه صفر

السلام علیک یا اباعبدلله و علی الارواح التی حلت به فنائک ماه صفر رسید...   اول از همه یه عذرخواهی بکنم به خاطر غیبت طولانیم یه خرده سرم شلوغ شده بود یه مدت دسترسی به اینترنت نداشتم یه مدت گوشیم خراب شده بود نمیتونستم عکس بگیرم مامان بزرگ اینا اسباب کشی کردن به خونه جدیدشون خلاصه یه کمی هم تنبلی من دخیل بود البته تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده که باید بگم فقط خدا کنه یادم نرن تا همه رو بگم انشاالله... اواخر تابستون بعد عروسی خاله مهدیه(خاله من) دخمل مو فشن مامان رو کچل کردیم تا موهاش خوب دربیاد البته مگه میذاشتی من و ننه جون و باباحاجی سه تایی با کمک هم یرتو ماشین کردیم البته به بابایی گفتم این آخرین باره سرش رو ماشین م...
13 آذر 1392

وروجک هفت ماهه مامان

سلام به عسل مامان میدونم بیشتر از یه ماهه مطلب تو وبلاگت نذاشتم ماهه رمضان شده بود ، کلاس خیاطی هم میرم اصلا وقتم پر شده بود شرمنده... اما توی این مدت اتفاقات زیادی افتاده، تو آخرین مطلبم گفتم تازه چهار دست و پا میری من همون موقع تمام دکوری های دم دسته تو با گلهای توی خونه رو جمع کردم ... بهتره از اول بگم منو بابایی تصمیم گرفتیم با پشتی و بسته های پتو برات یه خونه درست کنیم کلی دکوراسیون خونه رو جا به جا کردیم تا برات یه خونه بزرگ درست کردیم تا اونجا با خیال راحت بازی کنی من میگفتم تا آخر تابستون برات مناسبه و نمیتونی ازش بیرون بیای اما زهی خیال باطل... بسته های پتو رو هل میدادی مینداختی پایین یا روش قل میخوردی ... نمیدونی یه بار کنا...
25 مرداد 1392
1