عارفه الساداتعارفه السادات، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

برای دختر گلم

دو ماهگی عارفه السادات

1391/12/23 9:45
نویسنده : مامان ریحانه
182 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روشنی زندگیم

شرمنده چند وقتیه نرسیدم تو وبلاگت مطلب بنویسم سرم یه خرده شلوغ بود چون تصمیم گرفتم تو امتحان ارشد شرکت کنم وقتی هم بیکار میشم میرم درس میخونم البته زیاد هم حوصلشو ندارم اما با بابایی فکر کردیم هرچی بزرگتر بشی برای من و تو درس خوندن سخت تر میشه تا هنوز کوچولویی برمو درسم رو بخونم.

تو این چند وقت اتفاقای زیادی افتاده اول از همه این که شما دوماهه شدی دو ماهگیت مبارک عزیزم.

 

اما خب تمام مامانا میدونن دو ماهگی مصادف با واکسن هم هست.گریه

ما هم تصمیم گرفتیم بعد از واکسنت دو شب خونه مامان بزرگ بمونیم چون ممکنه تب کنی و منم تجربه ندارم البته یه شبم پیشواز رفتیم چون دو شب قبلش خوب نخوابیده بودی مامان بزرگ مهربون نگرانت شده بود یه شبم بابایی شیفت بود خلاصه 4 شب اونجا بودیم.

اول که واکسنتو زدیم یه جیغ و گریه ای راه انداختی که نگو مامان بزرگ و خاله جون هم بودن اما گریه ات زودتر از سوراخ کردن گوشت بند اومد بعد اومدیم خونه مامان بزرگ اولش زیاد اذیت نکردی منم تو دلم گفتم پس چه جوری بود که میگفتن تب میکنه و نمیشه به پاش دست بزنی از بس درد داره، غافل از اینکه این آرامش قبل از طوفانه. بازنده

عصر که شد شروع کردی به یه بند گریه کردن سرتم نمیشد که عزیزم، خودت پاتو تکون میدادی بعدشم دادت بیشتر میشد خیلی ترسیدیم اصلا نمیشد زمین گذاشتت فقط بغل منو مامان بزرگ بودی تا میذاشتیمت زمین گریه میکردی از اون بدتر اینکه شیرم نمیخوردی اما...

اما تجربه های مامان بزرگ کاری بود اون قطره استامینیفون که از خونه بهداشت داده بودن که یکی دو ساعت بیشتر جواب نداد مامان بزرگ یه شیافت بهت زد واقعا اثر کرد هم تبت پایین اومد و هم راحت خوابیدی از اون به بعدم اگر بیقراری میکردی هر 6 ساعت همون قطره رو بهت میدادیم.

قربون دخملم برم که شبم راحت خوابید و ما رو اذیت نکرد اما خب بازم همه نگرانت بودیم اما الحمدلله به خیر و خوشی گذشت.

خیلی دوستت دارم دخمل گلم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سارا
29 اسفند 91 14:06
سلام دوست عزیز دو ماهگی دختر نازت مبارک باشه انشاالله 200 ساله شه و پیشاپیش عید بر شما مبارک


سلام ممنون عید شما هم مبارک