سالاد خوردن
سلام به عسل مامان
دخمل گلم از این که دندون در آوردی کلی ذوق کردی چون به هیچ چیز امون نمی دی و میخوای با این یه دندون تازه سر زده همه چیزم بخوری قربونت بره مامان.
چند روز پیش داشتم برای ناهار سالاد درست میکردم برای اینکه پیش تو باشم اومدم توی هال پذیرایی و کنار تو نشستم تو هم که طبق معمول نمیتونی دراز بکشی سریع خودتو برگردوندی تا تلاش کنی چهار دست و پا حرکت کنی یه خرده هم خودت رو به زور جلو میکشی یهو هم به سالاد ها حمله ور شدی تو ظرف چند تا پوست خیار مونده بود با گوجه که هنوز درستش نکرده بودم منم با شوق و ذوق نگات میکردم با دستت بشقاب رو کشیدی جلو و پوستای خیار رو ریختی بیرون من منتظر بودم بری سراغ گوجه!!! چون قرمز رنگ بود اما... مثل اینکه خیار برات جالب تر بود چون اصلا به گوجه توجه نکردی سریع ازت چند تا عکس گرفتم ببین...
اما... ترسیدم پوست خیار ها رو قورت بدی ، به همین خاطر سریع اومدمو اونا رو از دستت گرفتم یه بازرسی هم توی دهن کوچولوت کردم که یهو نخورده باشیشون که خدا رو شکر هنوز موفق نشده بودی.
قربونت برم کی بشه که بتونی سالاد بخوری عزیز مامان.